-
ای جان!
شنبه 31 فروردینماه سال 1398 21:27
سلام و درود! (چ مودب!) هووومممم...باید بگم امیدوارم حالتون خوب باشه... حال من ک خوب نیست...جسماً خوبم...ولی از نظر روحی... نه. احتمال میدم تا حدّ زیادی حال دل شما هم خوب نباشه...چ بگویم ک در ظرف کلمات بگنجد، آخه.... بععله...از حال خراب به درجاتی از ادبیات نیز رسیدیم... یادمه امینولکی یه بار یه پست گذاشت ک با این جمله...
-
طبق معمول چرت نوشت..
جمعه 14 دیماه سال 1397 18:29
سلام! من ک شدیدا سرما خوردم،شما چطورین؟ واقعا دیگه دیدم زشته هی میگم میام مینویسم و نمیام باز!چ بگوووویم؟؟؟هوووممممم بذا فک کنم.... بذار ی خبر بدم اینکه اینستامو پاک کردم واقعا مشیّت الهی بود اقدام ب این عمل خطیری ک اراده ی فولادین میطلبید! بنده بخودم افتخار میکنم، "لونا هستم حدودا دو ماه پاک از اینستا" چی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 آذرماه سال 1397 23:40
میام میام بزودی انشالله... خدایا فردام بخیر بگذره نوکرتم تا اخر ماه دگ ازت چیزی نمیخوام :(((
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 تیرماه سال 1397 02:20
امیدوارم فردا ب خیر بگذره و راحت و بی حرفو حدیث درست بشه ب امیدخدا.. /\
-
شرح حال از خودم+استعدادیابی(چ عنوان مزخرفی)
شنبه 26 خردادماه سال 1397 21:57
هلّّّوووو ببین کی اومده بعده قرنی! چطور مطورین؟ شرح احوال خودم با اندکی چاشنیه غر غر و پند و اندرز : غرق شدم تو امتحان..درسته ک ی سره نمیخونم و بیشتر وقتم ب بطالت میگذره و سر ب هوا گری ولی بازم ب همونم راضی نیستم..هر امتحانی رو ب زووور میخونم و ب خودم میگم امتحان بعدی برام بیشتر جذابه و اونو بهتر میخونم..ولی وقتی ب...
-
هًن؟! :@
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1396 17:37
دقیقا نمیدونم چرا اومدم بنویسم :/ هووومممم... ی عالمه کار دارم ک باید انجام بدم از قبیل حموم رفتن ..ولی عین چی تو جام خوابیدم و تکون نمیخورم،تنها فعالیتم این چندروزه بغیر دانشگاه،رمان خوندن بوده،،اونم رمانای تکراری ک یسری دگ همشونو خونده بودم :@ از این هیچکاری نکردن خودم،ازینکه تا میرم دانشگاه،لحظه شماری میکنم کلاسا...
-
هخهخهخهخ..
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1396 15:01
با سلام الان اینی ک باهاتون داره حرف میزنه،یک سوپروومنه،،ینی الان شما مخاطب یک دختر ابهرقهرمان هستید،از این بابت بهتون تبریک میگم حالا از چ جهت.از اون جهت ک توی این دو هفته ی امتحتانات،بنده توی هفته اول، چهار امتحان رو در سه روز متوالی و در هفته دوم سه امتحانو در دو روز متوالی، پشت سر گذاشتم اونم با نمره های کمابیش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1396 22:13
خدایا فردا دیگه اخریشه،ختم بخیر بشه لطفااا :(
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 دیماه سال 1396 23:40
سه شنبه چارشنبه پنج شنبه،توی این س روز چهارتا امتحان دارم اونم چهارتای خررر..اینو نوشتم ک ببینم جون سالم ازینا بدر میبرم یا ن...خدایا،طبق معمول خودت درستش کن بخیر بگذره...منکه امیدی ندارم..
-
دوباره اعصاب خردی
یکشنبه 21 آبانماه سال 1396 12:01
خدایا ینی میشه درست شه من اعصابم راحت شه..خدایاخیلی اعصابم بهم ریخته،میشه درست شه راحت و بی درد سر... خدایااا...
-
هومممممم....
جمعه 12 آبانماه سال 1396 18:11
سلامٌ علیکم. بالاخره همّت کردم و اومدم. حسّش نبود بیام. من میامو تقریبا هر روز به وبلاگا سر میزنم،اینکه نظر نمیذارم به دو دلیله ۱)اون عدد چهار رقمی ای ک باید بعنوان رمز تصویری بعده هر کامنت بنویسمش،زوره برام. ۲)بنده تنبلم. دلیل اینکه کامنتم تایید نمیکنم این نیست ک نخوندمش،بلکه اینه ک حال ندارم تاییدش کنم وگرنه من در...
-
احوالات تابستانیه
شنبه 18 شهریورماه سال 1396 13:06
سلام عرض میشه! امروز هجده شهریور،عید غدیر ،عیدتون مبارک باشه! عایا شما هم از اون دست افرادی هستید ک برید هفت تا سید ببینید؟ عایا به این عمل اعتقاد دارید یا ب زوره بقیه میرید؟ بنده ک ن میرم ن اعتقاد دارم :| این درحالیه ک مامانمم سیده... والا بوخودا گاهی پسرای خوده پیغمبرام توزرد از اب درمیومدن و ناخلف بودن،،حالا چ برسه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1396 10:05
قبول شدم و بسییییار خوشحالم
-
خیلی کمتر از دوازده ساعت دیگه
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1396 23:54
بعده یکسال،فردا میرم امتحان رانندگی شهری بدم...میدونم نوبتم ک بشه میمیرم از استرس.. کاریو اشتباه نکنم یا ی چیزی رو یادم بره انجام بدم خدایا،عزیزم،نوکرتم،بخیر بگذره توروخدا قبول بشم حتما حتما فردا اون کارایی رو ک گفتم بلافاصله انجام میدم. خدایاااااااااااااا....توروخداااااااااااااااااااااا دعا کنید
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1396 18:29
تابستون داره تموم میشه اخهههه چرااااااااااا میام مینویسم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1396 13:18
Hello Aleykom حالتون خوبه؟ من خوبم و در حال گذراندن تابستان!چقدم زود میگذره هیچ گونه حرفی ندارم ک بنویسم.فقط گفتم مردادم ی آپ بکنم و تمااااام. یک هفته شمال بودیم،انزلی آستارا،ماسوله،رشت،و سپس برگشت! هوا بس ناجوانمردانه گرم بود شمال، ماسوله هم ک رسما شده دزد بازار،،قبل از ورود ب ماسوله ی ایستگاه گذاشتن و از هرماشینی...
-
I hate this commiunity .
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1396 02:15
من حالم از این جامعه بهم میخوره...جایی ک اطرافمو ی مشت آدم حسود و زبون نفهم و بی منطق و منفعت طلب پر کردن...جایی ک اسم دوستی های خاله خرسه رو میذارن دلسوزی و محبت..جاییکه کسی نمیتونه موفقیتو پیشرفته طرفش رو ببینه...جاییکه آدماش پر شدن از کینه و نفرت و متلک گویی و دو رویی ... من حالم از اینجا بهم میخوره. من حالم از...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 تیرماه سال 1396 23:57
فردا اخرین امتحانه بالاخره...باکتری :@ درسته ک طبق معمول فقط امروزو خوندم و از ده جلسه هشتا رو...و اوناییم ک خوندم کامله کامل نبوده... ولی ب جهنم! کنکورم تموم شد ولی من هنوز امت دارم :@ بخوابم ک صبح پنج باید بیدار شم... خدایا،،نوکرتم،،این آخریو ب خیر بگذرون فردا ناراحت نباشم.. تا بعده زوددد..
-
منه منغلب.
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1396 11:38
من ی احمقم. من ی احمقم ک غرق این دنیا شدم و از خودمو روحم دور,. من ی احمقم ک هر از چندگاهی ب افکار مثلا روشن بینانه ی خودم می بالم و گاها حکمتای خدا و معصوما رو برا خودم سوال میکنم. من ی احمقم ک هر چند وقت ی بار حقیقت رو یادم میره من ی احمقم ک هر وقت هرچیزی ازشون خواستم بهم دادن و منه بی چشم و رو بعد از راه افتادن...
-
در هم و یهویی.سلام.
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1396 20:23
سههههلام! بالاخره اومدم. امروز امت انگل داشتم...خب علارغم اینکه از دو سه هفته قبل زمانش مشخص شده بود من همچنان نخوندمش تاااااا دقیقا همین دیشب.من توی هفته سه روزه چهارشنبه پنچ شنبه و جمعه رو تعطیلم،بنابراین حداقل اون سه روزو باید میخوندم ولی نع! من حاضرم "یک روز' پدرم دربیاد و امواتم بیان جلو چشمم از فشار درس،ولی...
-
روزمرّگی؟-من-یه روزی در آینده-و....
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1396 22:31
سلااااااااام یهوووییی خب ما آدمایی هستیم ک توی زندگیه روزمره و تکراریمون گم شدیم،صبحها بیدار میشیم کارای کمو بیش مثل دیروز و روزهای قبلمون رو انجام میدیم و شب ب رختخواب بر میگردیم و شاید حتی فکر اینکه ی روزه دیگه از زندگیمون مثل قبل،تکراری گذشته،رو هم نمیکنیم!منم الان دوباره یاد این مساله افتادم!اینکه نمیفهمیم،یا...
-
امروزه طولانی+بازدید های چند نقطه ای..
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1396 19:19
خبببب...اومدم!طبق گفته م تو پست قبل! دیشب بالاخره ساعته حدودای سه با کلّی مکافات خوابم برد ...ب مرحله ای از فصل بهار رسیدیم ک پتو بندازی گرمته،نندازی سردته نهایتا یدونه پامو کردم زیر پتو و تعادل سازی انجام شد ! صبحم ساعت هفتو ربع با صدای ساعت موبایلم چشامو باز کردم...حس کسیو داشتم ک تیرش زدن و جون نداره بلند بشه...توی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1396 02:03
الان ساعت دو صبحه،خیر سرم خوابم نمیبره.فردام امتحان گنده باکتری دارم ک در عین خوندن انگار نخوندم و همش دود شده رفته هوااا..امتحان بعد از ظهره و منی ک الان نمیخوابم خدا فقط سر جلسه باید بیدار نگهم داره... اعصابم خورد شده از بیخوابی و فکرای بیخود...ینی کی بشه تابستون بشه از دست و شرّ همه چی راحت شم ی مدت...اه اه...
-
سلاااااااااااااااام :-!
جمعه 4 فروردینماه سال 1396 17:19
و دوباره عید..سال نودو شش شده،،امیدوارم بهتر از نودوپنج باشه برامون. دوباره عید و عید دیدنیای مزخرف! ی جمله بود ک میگفت: ما از عید متنفر نیستیم،ما از کسایی ک میان عید دیدنی متنفریم!! ! ،من اضافه میکنم:و همینطور کسایی رو ک مجبور میشیم بریم عید دیدنیشون! البته در حدّ تنفر نیست حالاااا،،ولی خب مطلوبم نیست چون...
-
سلامممممممم...
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1395 00:40
خب،طبق قرارم اومدم ک بنویسم،، یکعااالمه حرف دارم ک اکثرا گفتنی نیستن،ولی اگ اومد تو ذهنم میگمشون. خب اول شروع میکنم با مهمونی دو هفته پیش جمعه شب،ک کلّ فامیل پدر ریختن خونمون،،عیادت نبود مهمونییی بود،،بله،،عیادت اصولا یکی دونفر اونم یه ربع نیم ساعت فوقش میشینن بعد خیر سرشون جمع میکنن بساطو میرن،،اینا پنجاه نفر! بودن و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 اسفندماه سال 1395 23:37
پر از حرفم،پر از خواب نیز! اینو میذارم ک مجبور بشم بیام بنویسم در چند روز آینده حتما!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1395 17:19
سلاممم . حرف خاصی ندارم،نمیدونم یهووو حس نوشتنم اومد. دیروز بعد از اون امتحانیکه میگفتم افتاده اول این ترم،رو دادم و رسما گند زدم!حالا استادشم آشناست آبروم میره...تقصیر خودمه،تا خود شب امتحان و حتی شب امتحان نخوندمش،ده جلسه بود و من انگار ن انگار ک فردا هشت صبح امتحان دارم،خوشحالو خندان عین مونگولا نشستم پای صحبتای...
-
در کف!
شنبه 16 بهمنماه سال 1395 23:40
سلام،چطور مطورین؟ الان در همین لحظه من در شرایط کف کرده و بسییییار متعجب ب سر میبرم،چرا ک چند دقیقه پیش فهمیدم یکی از پسرای فامیلمون رفته امریکا و الان یک هفته ست ک اونجا تشریف داره. حالا تعجب و کف کردگی من از اینه ک این اغا(!) پسر،بعد سه بار کنکور دادن، نهایتا رشته ی ژنتیک دانشگاه ازاد دارقوز اباد(!) (شوخی...
-
ری-های (دوباره سلام) !!!(اختراعی از خودم گلم)
جمعه 8 بهمنماه سال 1395 18:37
علیکم السّلوووم بازگشتیم دوباره. سه شنبه امتحاناتم تموم شدن و بالا خره دست از سر این بنده کچل برداشتن البته ی امتحان دگ اول ترم بعد دارم چون استاد گرانقدرش هنوز امتحانشو نگرفته مردکه درحال حاضر در فرجه های بین الترمین (کلمه ی اختراعی از خودم) ب سر میبرم ،البت ک بخاطر اینکه مادر گرام عمل داشته و پدر گرام هم پاش تو...
-
برگشت نه چندان مورد استقبال! بعد چهار پنج سال.
یکشنبه 26 دیماه سال 1395 21:51
سلام ، هه...نمیدونم چی بگم...حرف ک خیلی دارم بعد اینهمه سال...چندروزیه تو فکر آپ کردن بودم ولی هی پا پس میکشیدم،چون دیگه وبلاگ مثل سابق مشتری نداره.. این پست ثابته ک هرکی از دوستان نام برده پیدا شد ی ندایی بده، بقیه پستای جدیدم زیر این پست قرار میگیرن! اینم ک دارم الان مینویسم ی جرقه باعثش بوده...بعد سالها کامنتامو...