الان ساعت دو صبحه،خیر سرم خوابم نمیبره.فردام امتحان گنده باکتری دارم ک در عین خوندن انگار نخوندم و همش دود شده رفته هوااا..امتحان بعد از ظهره و منی ک الان نمیخوابم خدا فقط سر جلسه باید بیدار نگهم داره...
اعصابم خورد شده از بیخوابی و فکرای بیخود...ینی کی بشه تابستون بشه از دست و شرّ همه چی راحت شم ی مدت...اه اه اه...اخه درس و دانشگام شد کار؟؟گذشت اون دوره ک ب تحصیلات افتخار میکردن...
خدایا..فردا رو کمکم کن،نوکرتم.
انشالله میام مینویسم دوباره،،فقط فردا بگذره...
اره بابا دیگه کسی به تحصیلات اهمیت نمیده...دفت کردی توی همه فیلم و سریالا همه نخبه ها و تحصیلکرده ها رو دست و پا چلفتی نشون میدن
سلام دختر خوب! عجب نکته ای گفتی!
خوشحال شدم ک اومدی!
شب امتحان مزخرف ترین شب زندگی آدمی است!!
آری!