WTH

:)

WTH

:)

احوالات تابستانیه

سلام عرض میشه!


امروز هجده شهریور،عید غدیر ،عیدتون مبارک باشه!

عایا شما هم از اون دست افرادی هستید ک برید هفت تا سید ببینید؟ عایا به این عمل اعتقاد دارید یا ب زوره بقیه میرید؟


بنده ک ن میرم ن اعتقاد دارم :|  این درحالیه ک مامانمم سیده...

والا بوخودا گاهی پسرای خوده پیغمبرام توزرد از اب درمیومدن و ناخلف بودن،،حالا چ برسه ب این نواده هایی ک بعد از قرن ها ما بنام سید میشناسیمشون! در این موردم داریم اشتبا میزنیم.توهین ب سیدا نمی کنماااااا،ولی  ی سری چیزای غلط رو سمبل کردیم واسه خودمون.همه ی ما انسانیم ،خون رگهامونم قرمزه،هیچکسم ب کسی دگ برتری نداره  و همه هم باید ب ی اندازه بهم دیگه احترام بذاریم تنها موجود برتر هم خداست و بس.امیدوارم اینجا کج فهمی نشه :||


امروز رو توی سایت دانشگاهمون روزه انتخاب واحد زدن!ولی نمیشه انتخاب واحد کرد و ارور میده  :@ احتمالا چون تعطیلیه اینجوره.فقط از هشت صبح تاحالا مچل کردن ما رو ....


تاریخ شروع کلاسا شنبه بیستوپنجمه،ک من از دوشنبه خواهم رفت چون شنبه ک کلاس ندارم،یکشنبه م ی کلاس ی واحدیه چرت دارم.

اه اه اه...حتی فک کردن ب کلاس و یونی ذهنمو مغشوش میکنه...ن ک از درس بدم بیاد،بلکه از بچها و شخص خوده یونی بدم میاد :)


الان قمصریم،هواااا بس خنک،،یک باد خنک ملایم میاد،،گاهی بلبلا میخونن،،منظره ی سبز جلومه...این همسایه بغلی ام آب استخرشو باز کرده و صدای شر شر آب نیز میاد!! و از همه مهمتر سکوت مطلق مطلق مطلق...بهههه بههههه ...آرامش ....


دوباره شروع کردم و کتابای هری پاترم و میخونم...نمیدونم دقیقا دفعه ی چندمیه ک میخونمشون ولی هر دفعه ک میخونم بیشتر و بیشتر دوسشون دارم..الان کتاب ششم هستم جلد اول!


دو سه هفته پیش کلاس شنا ثبت نام کردم...حدودا ده دوازده سال پیش هم میرفتم شنا،،ولی بعدش از بس نرفتم استخر،دیگه کاملا یادم رفت..تا الان ک با خواهر و یکی از دوستان،میریم...تعریف از خود نباشه از اون دوتا بسیار بسیار بهتر یاد گرفتم و شنا میکنم! اونا ک اصن ی چیزای ترسو و بی استعدادین ک همش کنج استخر چسبیدن ب دیوار!! و منم همچون کشتی کروز این آبهای یاغی رو می شکافم و ب جلو می شتابم!!! اصنم از خودم تعریف نمیکنم :|| 


آهان،همونطور ک گفتم رانندگی قبول شدم،من پارسال تابستون کلاسای اموزشیش رو رفتم و امتحان ایین نامه رو هم دادم ک قبول شدم ولی امتحان شهری رو ندادم دگ،دقیقا یادم نیست چرا؟!!ولی بعدش دگ دانشگاه باز شد و منم تا امسال دیگه اقدام نکردم تاااااا تابستون،ک با مادر گرام میرفتیم تمرین توی همون شهرکی ک امتحان میگیرن...اون یارو سرهنگه بم گفت ی دوبل کنم،انقد قشششنگ دوبل کردم کف کرد،خودمم کف کردم!!فعلا گفتن تا ی ماه دگ میاد گواهینامم... :@


اینم ی عکس از قمصری ک براتون توصیف کردم،البته الان نگرفتم اینو:


http://s9.picofile.com/file/8305936718/IMG_20170602_162303_869.jpg



چیزه دیگه ای ندارم بگم،تا بعد!

قبول شدم و بسییییار خوشحالم


خیلی کمتر از دوازده ساعت دیگه

بعده یکسال،فردا میرم امتحان رانندگی شهری بدم...میدونم نوبتم ک بشه میمیرم از استرس..

کاریو اشتباه نکنم یا ی چیزی رو یادم بره انجام بدم

خدایا،عزیزم،نوکرتم،بخیر بگذره توروخدا

قبول بشم حتما حتما فردا اون کارایی رو ک گفتم بلافاصله انجام میدم.

خدایاااااااااااااا....توروخداااااااااااااااااااااا



دعا کنید

تابستون داره تموم میشه

اخهههه چرااااااااااا


میام مینویسم.