من ی احمقم.
من ی احمقم ک غرق این دنیا شدم و از خودمو روحم دور,.
من ی احمقم ک هر از چندگاهی ب افکار مثلا روشن بینانه ی خودم می بالم و گاها حکمتای خدا و معصوما رو برا خودم سوال میکنم.
من ی احمقم ک هر چند وقت ی بار حقیقت رو یادم میره
من ی احمقم ک هر وقت هرچیزی ازشون خواستم بهم دادن و منه بی چشم و رو بعد از راه افتادن کارم, اصن یادم میره..اونا با اینهمه خوبی ک بهم کردن,من براشون چیکار کردم؟؟ هیچی..
من احمقیم ک همه چیو فراموش میکنم.
منو ببخشید.همین..
28/2/96
منم همینطور
دور از جون
چی شده مگه
یک انقلابه درونی ک هر چند وقت ی بار اتفاق میوفته!!!
سلام!
اوه اوه چقدر خودتون رو کوبوندین!
البته همه ی ما آدما همین طوری هستیم! نه فقط در باره ی خدا ، که درباره ی خیلی از اطرافیان مون این رفتار رو داریم...وقتی کسی یه کاری برامون انجام می ده خیلی زود یادمون میره...
هععععععیییی...
کجا رفتی؟حالت خوبه؟بیا بنویس...
مَردُم ناجور درگیرناااا
Yeah