درباره من
خواسته هام نشد و چون نشد عاقبتشو ندیدم.
نخواسته هام شد و به نفعم شد.
ولی نهایتا از خودم میپرسم یعنی همه ی خواسته هام اشتباه بودن ک نشدن؟!
ادامه...
هومممممم....
سلامٌ علیکم.
بالاخره همّت کردم و اومدم.
حسّش نبود بیام.
من میامو تقریبا هر روز به وبلاگا سر میزنم،اینکه نظر نمیذارم به دو دلیله ۱)اون عدد چهار رقمی ای ک باید بعنوان رمز تصویری بعده هر کامنت بنویسمش،زوره برام. ۲)بنده تنبلم.
دلیل اینکه کامنتم تایید نمیکنم این نیست ک نخوندمش،بلکه اینه ک حال ندارم تاییدش کنم وگرنه من در دم همون لحظه ای ک کامنت جدیدی میاد میخونمش!
این از این.
این پاییز مسخره هم اومده و افسردگی برام ب ارمغان اورده...اه اه...
دیگه درسو دانشگاهم ادمو ول نمیکنن ک...حتی پنج شنبه هام تا دوازده کلاس دارم...حس میکنم تعطیلات خونم ته کشیده،،امسال اولین سالیه ک از اومدن اربعین خوشحالم،اونم برای اینکه پنج شنبه م تعطیل میشه! یوهااهاهاهاهااااا....
چقده دنیا جای بدی شده...
نصفشم بخاطره این تکنولوژیه و این گوشیا...
اصن انگار قبح همه چیز ریخته و خیلی چیزایی ک حتی تا پنج شش سال پیشم برای عموم مردم مذموم بود،دیگه عادی شدن...
فقط ی کلمه بگم ک خودباختگی خیلی بده...
( دعا:خدایا،آخر و عاقبتمونو بخیر کن و خودت نگهدارمون باش،ولمون نکنی ی بار ک بدبختیم....)
الان توی اتاقم توی تاریکی خوابیدم،بقیه ی خانواده هم در حال بیدار شدن هستن.امروز میخواستم هم درس بخونم هم اتاقمو جابجا کنم ی کم...ولی از اونجاییکه تعطیلات و استراحت خونم کمه،هیچکدومو انجام ندادم طبق معمول تصمیمایی ک میگیرم!
(تو اتاقم انگار بمب ترکیده انقد ک بهم ریخته س،جزوه ها و کیفا و لباسا ..بمعنای واقعی داغووون)
خودم از خزعبلات و چرتو پرتایی ک مینویسم،خوشم نمیاد،ینی کاااملااا بی مصرفن.و اگ من خودم با ی وبلاگی با این محتوا روبرو بشم،سریع خارج میشم ازش!حوصله سر بر و مزخرف و ناکارامد..میدونم.! و بعد اینجارو با ی سری وبلاگا ک از تجربیاتو اتفاقات جالب انگیز روزانه شون مینویسن،مقایسه میکنم،ب خودم میگم ببین اینا مینویسن،توام مینویسی :||| خاک تو کله ت...بعد یکم ک عمیقتر فک میکنم میبینم من درواقع چیزی ندارم بنویسم ینی هیییچ اتفاق قابل ملاحظه ای نمیوفته ک بنویسم،ینی جریان خاصی برقرار نیس ک بنویسم،میفهمی؟+؟
ولش کن اصن....
نمیخوام اصننن ....
ایششششش....
شاید دوباره اومدم یسری چرتو پرت نوشتم...
فعلا.(انقده حال ندارم ک حتی ی شکلکم نذاشتم)
امین اتاقک بازگشتتو تبریک میگم دوست مجازی قدیمی!
و احتمالا اولین کسی هستم که برای این پستت نظر میذارم
حالا بذار برم پستتو بخونم ببینم چی نوشتی ..
هاهاها..بلی،اولین نفری!
چیزی ننوشتم..چتوپرت..
خب خوندم
قبلش یه سلام ویژه بدم بهت
سلااام هم رشته ای
راستی ترم چند بودی تو؟
یادم رفت
عرضم به حضورت که منم به شدت دچار اون حالت کرختی پاییزی شدم
بخصوص اینکه بعد کنکور هم هست
هنوز خستگی کنکور تو تنمه
اصلا داغون
ولی جدی جدی مگه میشه از شهریور تا آبان هیچ اتفاق خاصی نیوفته؟
نمیشه که
برو ببین ملت جزئی ترین چیزایی که واسشون پیش میادو هم مینویسن تو وبلاگشون
از احساساتشون . اتفاقایی که پیش میاد . تجربه هاشون
بیشتر بنویس
من به شخصه دوست دارم خوندن نوشته هاتو
خوش باشی
علیک سلام بر امیر ترمک!
من ترم پنجم.یوهاهاهاهااا...راه درازی در پیش داری!
لعنت بر پاییز.
درسته،،اصولا من انتظار دارم رخداد عظیمی پیش بیاد تا ی حرکتی بزنم...
مرسی از لطفت،توام خوش باشی!
ببینم تو شیرازی نبودی احیانا؟!!
یعنی چی آخه!
دیدم که میگما! 
والا بوخودااا
من پاییز را می ستایم بسیار 
پرو شدیا 
از راحت آباد هم زیاد رد شدی انگار
خجالت نمیکشی تو؟؟؟؟
بعد با این وضعیت شوهرم میخوان
لولکولو جان منم به نوبه خودم بازگشتمو تبریک عرض می نمایم و از توجه ویژه شما کمال تشکر را دارم.
خب بزا ببینم چیا نوشتی.....
آها.. اول اینکه این کد نظرات رو من همون اولش وارد میکنم دیگه خیالم راحت میشه
بعدش اینکه از بابت اتاقت خیالت راحت باشه مرتبم نکردی اصلا مشکلی نیست. اتاق همه ی دخترا همینجوریه
بعدیش اینکه انقدم نچسب به درس و دانشگاه تهش هیچی نیست. بپیچون کلاسارو برو عشق و حال
دیگه اینکه واسه چی به این پاییز محترم و با شخصیت توهین میکنی؟
بهدش اینکه تکنولوژی و اینا هم خوبه که پیشرفت کرده دیگه. ما این سیستم سنتی رو ول نمیکنیم تقصیر اون چیه
عرضم به خدمت شما که دیگه خزعبلاتتم بدک نیست. همین که گفته میشه بهتر از نگفتنه
بعدم اینکه سریع ج بده کامنتارو بینم
به به بهوووووو! امینک چ تر و فرز شدیاااااااااا
نه،باریکلله
منم رویه ی شما را پیش میگیرم و کد رو اول وارد میکنم باشد ک رستگار شوم و راحت!
یکی بیاد جابجا و مرتبش کنههههههههههه 
با این فصلاتون
تکنولوژی خوبه ولی برا بی جنبه ها و عقده ای هایی مثل جهان سومیا نعععععععععععع
البته بلانسبت خودمون
اتفاقا ی تار موی گندیده ی این سیستم سنتی ها می ارزه ب اون جدیدا،بگو چشم
من خودم گاهی دچار دوگانگی هویت میشم اینکه عایا من شیرازیم؟شواهد اینو نشون میده ولی قرائن نححح...
ب قول یکی از دوستان،نشیمن فراخ شدم،میدونی چی میگم ک؟!
عهه،از کجا فهمیدی من خجالت میکشم؟؟خودت چی میکشی ناقلاااا؟!
شوهر چیست؟!
منم کمال خواهش را می نمایم،دگ کاری بود ک از دستمون برمیومد داداچ!
عههههه،،عجب ترفندی میزنیییی،کفم برید ناموساً!
اتاقم خعععععلی داغونه،،اصن در وصف نمیگنجه...
من کلا ادم نچسبی ام..حالا چ ب درس چ عشق و حال...یک نوترون بی بار ب تمام معنا...
خعلی ام بیخوده این پایییز عه عه عههههههههه
ن دیگههههههههه،،،نگووووووووو،،،
هااانننن....بلی..
بیا،زود ج دادم خوشحال بشی
مرسی ک اومدییییییی
آفرررررررررررررررررررین
امینککککککککککک
امینکو اینهمه تیزی محاله محاله محااااااااااالهههههه
خوش اومدی بازززز
مرسی
چون حال نداری نظر تایید کنی منم نظر نمیذارم