WTH

:)

WTH

:)

هًن؟! :@

دقیقا نمیدونم چرا اومدم بنویسم :/

هووومممم...

ی عالمه کار دارم ک باید انجام بدم از قبیل حموم رفتن ..ولی عین چی تو جام خوابیدم و تکون نمیخورم،تنها فعالیتم این چندروزه بغیر دانشگاه،رمان خوندن بوده،،اونم رمانای تکراری ک یسری دگ همشونو خونده بودم :@

از این هیچکاری نکردن خودم،ازینکه تا میرم دانشگاه،لحظه شماری میکنم کلاسا تموم بشه و بدوئم بیام خونه استراحت کنم،بدم میاد..از اینکه اگ بخوام هرکاری رو ک اراده کنم و میتونم انجامش بدم،ولی اصن سراغ انجام کاری نمیرم بدم میاد.از اینکه دارم میبینم و میدونم ک این روزای اوج جوونیم داره ب فنا میره الکی الکی،بدم میاد،.مطمئنم چندسال دیگه افسوس خوشی ها و سرزنده بودن هایی ک الان تو اوج جوونیم از خودم گرفتمو،خواهم خورد..

میدونم ک پتانسیل دارم و ازش مطمئنم منتها باید محیطم عوض بشه،،،اینو از اون یه ترمی ک دور از خونه بودم،فهمیدم،،ولی تا زمانیکه اینجا و تو خونواده هستم همین بخور بخواب و تن پروری ک هستم میمونم...عهههه...

شاید بگید بهونه س و کسی ک واقعا پتانسیل داشته باشه تو هرشرایطی سر جاش نمیشینه مث من!ولی عرض کنم ک بنده ضعیف الاراده هستم و تا زمانیکه محیط این باشه منم بیخیالم و کاری پیش نمیبرم،،ولی وقتی پشتم خالی بشه و خودمو تنها ببینم و حس کنم ک اینجا دگ کسی نیس بخواد کمکم کنه و تکیه گاهم باشه،،اونموقعه ک ب خودم میام و ی تکونی بخودم میدم،خودمو ب اب و اتیش میزنم ک همه چی سرجاش درست باشه...هییییی...

یه مدته ب این فکر افتادم ک چ غلطی کردم اومدم رشته علوم ازمایشگاهی...اونموقعی ک نتیجه ها اومد زبان تهرانم قبول شدم...ولی با فکر اینکه این رشته اینده ش بهتره اومدم علوم...ولی الان افسوس میخورم ک چرا تهرونو از دست دادم...چون حداقل تهران ادم میشدم و از این بیحالی و کرختی تبدیل میشدم ب ی دختر بزن بهادر  بعدم زبان ک خودمم بلد بودم نیازی ب درس خوندن تو دانشگا نداشتم  دقیقا برعکس شرایط الانم  ک باید عین چی بخونیم تهشم هیچی ب هیچی،،،اینکه میگم هیچی برای اینه ک باید تا دکترای این رشته رفت تا تازه ی ذره ب یه جا رسید ولی منکه دگ حوصلم ب درس نمیرسه،،فقط هرچی زودتر میخوام اون دو ساااااال طرح لعنتیو برم تموم شه و بلکه بزنم ب چاک از این کشور...دوستام ک درمورد ادامه تحصیل میپرسن صاف بشون میگم من ک حوصلم نمیرسه و اونام با دهانی باز شروع ب نکوهش و سرزنش میکنن و میگن حیفه و فلان و بهمان...دوروبریا و فامیل ک میپرسن :انشالله میخوای ادامه بدی؟!،میگم انشالله، حالا اول میخوام بلکه طرحمو برم بعدش ببینم چی میشه،،،ولی حرفی از عدم ادامه نمیزنم...بابام ک خدا خیرش بده،بفهمه خیلی ناراحت میشه،اصن توقع نداره همچین حرفیو از من بشنوه ک نمیخوام ادامه بدم ،شاید یجورایی حق داره...

تهش ک چی ؟! من هیچ امیدی ن ب درس دارم و مهمتر از همه هیچ امیدی ب اینده ی این کشور ندارم...اگر امیدی ام بود ب اینده ی این مملکت،بازم حاضر نبودم بمونم جاییکه همه چیز پارتی بازیه،،ادم بیاد اینهمه با تلاش و جون کندن ب جایی برسونه خودشو،بعد بخاطر ی مشت سهمیه ایو روابط و پارتی بازی و منافع خودشون و گرگای موجود،تمام تلاش ادمو زیر سوال ببرن؟!!مگه دیوونم...اونطرف هرکی تلاش کنه نتیجه ی زحمتشم میبینه ..ادم همین تلاشو برمیداره میبره یجایی ک نتیجه داشته باشه!

نگاه میکنم ب بچهای اطرافم ،همکلاسیام،چقد برای اینده شون و ادامه تحصیلی تو این رشته و اونم تو این مملکت برنامه میریزن و خوشخیالن و انگیزه دارن..نمیفهممشون،اونام منو نمیفهمن...شایدم من زیادی بدبینم!!!شایدم زیادی واقع بین...

نمیدونم،خدا اخرو عاقبتمونو بخیر کنه چ اینطرف چ اونطرف...فعلا برای رفتن دوتا سد گنده جلومن،یکی دوساااال طرح اجباری،،یکی ام بابام :ا طرحو ک میرم فقط امیدوارم تا سه چار سال دگ از این بلایای زمینو آسمونو اینطرف اونطرف در امان بمونیم...با همین دنده بریم جلو،خود خدا میاد ایرانو بعنوان جهنم روی زمین معرفی میکنه...میمونه بابام ک رو مغزش تا درجات بسیار زیادی کار کردم و نرم شده منتهااااا هنوز ی چند درصد مغزش هست ک بعضی مواقع طغیان میکنه و میگه تنها نمیذارم بری و فلان... :ااا

اونم امیدوارم تا همین سه چارسال اینده صددرصدش نرم بشه...

پانوشت:استوری اینستاگرام یکی این بود: ((خدایا،خواهرمادر خودت بود،میذاشتی ایران زندگی کنن؟؟؟؟)) ناموسا خوب سوالی پرسید.


بدرود!

پانوشت: ی بار ب یکی گفتم بدرود،گفت بد رو خودتهمچین مردم بانمکی داریم ما.


پانوشت آخر:صدبار هی گفتم میام وبلاگا و نظر میذارم و هرصد بار اومدم ولی تنبلی نذاشته چیزی بنویسم...میام حتما بزودی،شما بخوبی خودتون ببخشید :)

نظرات 6 + ارسال نظر
kata چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 07:00 ق.ظ http://.chapol.blogsky.com

شاید درست باشه که رسیدن به یک جایی در این کشور خیلی سخت و باشه و تلاشی که قراره بکنیم رو میتونیم با کمی کمتر نتیجه بهتر اون ور اب بگیریم. قبول دارم.
خیلیا اینو قبول دارنو میرن!!ولی من کنار این به یک چی معتقدم که نمیزاره ب رفتن فکر کنم. خب شما و ما خیلیا اگه بمونیم و دست به دست هم بدیم کشورو از این وضع نجات بدیم... اون موقع ایرانم میشه مث جاهای دیگه... فقط وقت لازم داره. اگه منو تو که اینده این کشوریم بزاریم بریم کی قراره این کشورو بسازه؟
امیدوارم به چشم نصیحت نبینی فقط عقیدمو گفتم. و عقیده شما هم برام محترمه.

خیلی دیدگاهه خوشبینانه ایه...خیلیا ک میرن اونطرف لزوما از کشور خودشون،از وطنشون،بدشون نمیاد،،اتفاقا عاشق این خاکن،،منتها وقتی زمینه ای برای رشد و پیشرفت قشر عادی نیست،اونطرفو،جاییکه برای تلاشهاشون ارزش قائلن،انتخاب میکنن..
ممنون ک نظرتو گفتی

میم! چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 08:00 ب.ظ http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

این درد تنبلی تقریبا فراگیره آقا!!من الان دو روزه میخوام اعصاب خوندن رو شروع کنم و هنوز نتونستم!! شاید بخونم امشب!!یعنی امیدوارم!
حالا این قدر هم بدبین نباشین به مسیر پیش رو...فعلا وظیفه ای که داریم این هست که کاری رو که الان باید انجام بدیم و مهارتی رو که باید یاد بگیریم رو یاد بگیریم ، بقیه اش دست ما نیست به نظرم...

درباره رمان خوندن هم بهتون ایول می گم!

خیلی بده،خیلیییی،،،اصن ی ناامیدیه بدی داره درونم شکل میگیره...
مهارتو ک یاد میگیریم ولی من بفکر بعدشم،،اونه ک نگرانم میکنه

امین اتاقک شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 12:40 ب.ظ http://otaghak.blogsky.com

مبارکه توام شیرازی شدی رفت

من کاملا باهات موافقم فقط استراحت و بخور بخواب. غمتم نباشه همین روالو ادامه بده

خوشحالم که تو این زمینه ها تنها نیستم

امید به زندگی؟ چی چی هست اصن؟!

بقیه رو ولش کن اونا دید دقیقی از زندگی ندارن فقط جو گیر شدن

من چندین ساله میخوام برم یعنی وقتی فارغ التحصیل شدم و با یه تیکه کاغذ تو دستم دنبال کار گشتم فهمیدم اوضاع مملکت بدتر از اون چیزیه که حتی فکرشو میکنیم.
ولی متاسفانه هیچ آشنای کاربلدی دور و ورم نبود راهنماییم کنه راه و چاه نشونم بده. بخاطر همین هرچی اندوخته بودم کم کم به باد رفت و با هزینه های الانم که نمیشه بی گدار به آب زد.
حالا خوش به حال تو که ددی جانتون ساپورتتون میکنن. میگم میشه به ددی گرامی بگی هزینه های بنده رو هم تقبل بفرمایند ایشالا از خجالتشون درمیام

آره،انگار ی رگ شیرازی دارم!
بخور بخابو اینا ک صددرصد خووبه منتها بی فایده بودن اذیتم میکنه
امید ب زندگی ی چیزیه ک تو ماها کشته شده،،کشتن نامردا...

....

حاجی شوما ک تهرونی ازت این حرفا بعیده،والا ما هرکیو تو تهرون دیدیم داشت کاراشو میکرد بره اونور،،بعد انقدم مث اب خوردن میرن :|| حالا ما باشیم صد بار ردمون میکنن :ا
تهران ک پره وکیل و کار بلده،دگ چی میخاااای؟؟
اوندوخته رو بیخیال،،من یکی از اشنا ها،الان فک کنم تو سی و هشت نه سالگیشه،بعد مدرک درسی خاصی ام نداره،کارشم تو تهران بساز بفروش بود،،مجرد،با سطح زبان پایین :ا اونم دگ میخاست از این مملکت گل و بلبل بزنه ب چاک..خسته بود از همه چی،،خیلی افتاد دنبال همین خارج،،هم سن بالاش،هم بدون مدرک بودنش و هم زبان ن چندان تعریفیش همه پوینت منفی بودن،،ولی انقد پیگیری کرد الان کاناداس :اابعد فک کن با ویزای تحصیلی رفته،،بقول خودش حوصله درس خوندنم نداشت ک،،اونطرف برای رشته های کالج هاشون درخواست میده ک رشته هاش مث فنی حرفه ایای خودمونه،اونم برای ی رشته های مسخره ک فقط موندگارش کنه مث زیر ابرو برداری :||| حالا بذار بیاد میرم همه ی اطلاعاتو ازش میکشم بیرون
بعد منی ک هم مدرک دارم هم زبانم خوبه هم سنم خوبه، اینجام خلاصه ک خواستن توانستن است...
بذا من برم اونطرف ،،همه رو با خودم میبرم شما ک گل سرسبدی

امین اتاقک یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 12:24 ب.ظ http://otaghak.blogsky.com

موتوچککرم
شما حالا خودت برو
ما هم یجوری خودمونو میرسونیم

ایشالله ایشالله

میم! یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 06:53 ب.ظ http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

سلوووم
ناامید نباشین عاقا...همه مون یه اپیزودایی از ناامیدی رو همیشه داریم ولی خوب نباید همیشگی باشه دیگه...

ممنون که سر زدید و کلییییی کامنت گذاشتین

کتاب بخونید و به ما هم معرفی کنید
قدم بزنید
نفس عمیق بکشید
و بخندید...

خواهش میشه،ممنون از شما

سعی میکنم

غزل یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1397 ساعت 03:21 ق.ظ http://ghazal-ghazal.blogsky.com

انقدر همه میخوان برن فکر کنم کشور خالی شه تا چند وقت دیگه اوضاع شاید بهتر شه
من امید دارم یه این موضوع

همین چن وخ دیگه یه بیست سالی دگ ست! تازه اونموقع بی آبی ام ب بقیه خوشبختیامون اضافه میشهاخ جووون،چی بشهههه

کسی ک بتونه بره و نره باید ی چکاپ مغزی بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد